"توضیحات: در زندان ZZ، زندانی 655321 جانی سینز در آن هفته منتظر آزادی مشروط است. کلانتر، آریل فریرا شلخته، می خواهد بداند که شما با چه نوع پسری سر و کار دارید قبل از اینکه او تصمیم بگیرد. او جانی را به لز زوری با مامان دفترش میفرستد تا بتوانند مدتی را به تنهایی بگذرانند و تصمیم میگیرد با بستن دستهای زندانی به پشت او و باز کردن پاهایش، محدودیتهای زندانی را آزمایش کند. جانی وقت تلف نمیکند، آلت تناسلیاش را به اعماق بیدمشک تنگ نگهبان فررا فرو میبرد و چنان محکم به سوراخ میکوبد که آریلا از لذت میلرزد. او بر خروس سوار میشود تا خرچنگش نفس بکشد و تقدیر جانی را در دهانش میگیرد و اجازه میدهد روی صورت زیبایش و ""سیاههای بزرگ زیبایش"" قرار گیرد."