یک دختر کوبایی میخواست تلویزیونش را بفروشد، اما ارزش چندانی نداشت، بنابراین صاحب رهنفروشی برای کسب درآمد اضافی معاملهای را انجام داد. با وجود محدودیت زبان، این پیشنهاد را بپذیرید. در حالی که او را به سختی پا لزبین او را لعنت میکند، به او یک دمپایی میدهد.