توضیحات: الیزا ایبارا سالهاست که طرفدار دوستش جسی سنت بوده است. او هر کریسمس به دیدار جسی می رود که شکنجه ای تلخ و شیرین است. الیزا به فکر حرکتی افتاد، اما هر بار که برای تلاش آماده می شد، چیزی سر راهش قرار می گرفت. این بار، دوست پسر جسی، تایلر نیکسون، که تمام آخر هفته را در آنجا خواهد ماند. برای جسی و تایلر بسیار مایه تاسف است که الیزا از به تعویق انداختن خواسته هایش خسته شده است. وقتی سه نفر برای کریسمس تزئین می کنند، الیزا شانس خود را پیدا می کند. او عمداً روی جسی آب می ریزد، اگرچه وقتی تایلر او را صدا می کند، آن را انکار می کند. الیسا که نمیتواند جسی را بررسی کند، دوست برهنهپوش خود را فریب داستان لزبین ها میدهد تا او را ببوسد. جسی در آن زیبا است، و از آنجایی که او در حال حاضر بدون پیراهن است، برای الیزا آسان است که دستش را دراز کند و سینههای جسی را بفشارد. وقتی تایلر وارد خانه میشود و اصرار میکند تا بفهمد چه اتفاقی میافتد، دختران شگفتزده میشوند، اما الیزا به سرعت بیادبی خود را باز مییابد.