توضیحات: هفته سختی رو پشت سر گذاشتم و ماشینم پاره شد. یادم آمد که چندی پیش به خانه رفتم و او به من گفت اگر مشکلی داشتم می تواند ماشین را تعمیر کند. بهش زنگ زدم و 30 دقیقه بعد اومد. مخفیانه، این ماشینی نبود که دنبال تعمیرش بودم، بیدمشک بود. جیمز حاضر شد و متوجه نشد چه مشکلی دارد، من ماشین را خراب کردم و به او گفتم اگر روی صندلی عقب نشست، به او نشان خواهم داد. چیزی که به او نشان دادم سینه های بزرگ من بود! جیمز این ایده را گرفت و نوک سینه هایم را در حالی که با بیدمشک بازی می کرد لیسید. از او پرسیدم که آیا فیلم لز زنان می توانم ابزارش را ببینم، سپس یک مکیدن کثیف به او دادم، به سینه ام تف کردم و به او کار سینه ای دادم. جیمز خیلی خوب مرا لعنتی کرد و چند بار آمد، سپس بیرون کشید و به سمت من آمد! این همان چیزی بود که من نیاز داشتم.