توضیحات: ناتان برانسون از رفتار پدرش کریس والیانت با نامادری خود بریتنی امبر متنفر است. او روی پدرش می رود که با نامادری خود رابطه جنسی دارد و مستقیماً به او توهین می کند تا اینکه در درون او بلند می شود. بریتنی کریس را در آنجا می بیند، و آنها در یک لحظه دلخراش مشترک که کریس با آن رفتار می کند، شریک می شوند. ناتان از این فرصت استفاده میکند و یک بوسه با بریتنی میدزدد تا کمی از اعتماد به نفسش را به او برگرداند. تنش بین آنها همچنان افزایش می یابد زیرا بریتنی ثابت لز سکسی خشن می کند که بیشتر از آن مایل است و از سینه هایش بیرون می آید و زانو می زند تا شروع به دمیدن دیک ناتان کند. سپس کریس با تماس با بریتنی برای دادن آبجو به او، لحظه را خراب می کند. بعداً، ناتان متوجه میشود که نامادریاش در اطراف او اعتماد به نفس پیدا کرده است، زیرا در حالی که پدرش با لباسی سکسی به اتاق نشیمن میآید. کنارشان بیهوش شدند. او ناتان را فریب می دهد تا او را ببوسد، سپس روی مبل می نشیند تا بتواند روی بیدمشک پر از کرم او غذا بخورد. سینه های بزرگ بریتنی با هر نفسی که او در حالی که قدمی برمی داشت می لرزد.