جسی در حالی که در رختخواب دراز میکشد، از زوری لز هر صدای نالهای در خانه بهت زده میشود. آنقدر بد شد که بالاخره با دوستش جین وایلد تماس گرفت تا بیاید. جسی از جین می پرسد که آیا حاضر است شب را با او بگذراند؟ جین موافقت می کند و به زودی با هم به رختخواب می روند.