توضیحات: شیرینی کوچک، نیکول نش تنومند و چشمگیر است، اما با برادر جدیدش، زک وایلد، بسیار احساساتی بوده است. امروز تصمیم گرفتم صفحه جدیدی را باز کنم. او نزد زک می آید و توضیح می دهد که اکنون از اینکه مجبور است به جای خانه قدیمی خود در مزرعه ای با خانواده جدیدش زندگی کند، ناراضی است. او ادعا می کند که سعی خواهد کرد کمک کند، اما او باید تغییر کند. وقتی نیکول با لباس کار ظاهر شد، زک خوشحال نبود. خیلی هیجان انگیز است. او ادعا می کند که تمام دست های مزرعه می خواهند با او بخوابند. در پاسخ به اتهامات زک، نیکول ادعا می کند که برادر جدیدش کالاهای او را می خواهد. او چیزی را که دارد تکان می دهد، می چرخد و شورتش را می کشد تا آن بیدمشک را بفشارد. وقتی زک مستقیماً نه نمیگوید، نیکول نزدیکتر و نزدیکتر میشود. در نهایت، او دستش را روی کاسه سفت شده نوک زدن می گیرد. نیکول هاردون زک را از شورتش بیرون می آورد، به لزبین های گروهی شهر می رود و دی را می مکد.