جیلیان جانسون از لز پارتی خروس بزرگ سیاه ماندینگو خارج می شود
.
جیلیان جانسون از لز پارتی خروس بزرگ سیاه ماندینگو خارج می شود
توضیحات: جیلیان جانسون زیبا و دوست داشتنی حرکات بسیار شیرینی دارد. او در یک کمربند و کفش پاشنهدار میچرخد و جذاب و جذاب به نظر میرسد. او خوش شانس است، تنها در یک راه رفتن ماندینگو. او در پشت کنده شیرین خود در برابر تنه درختش لبخند می زند در حالی که او آن الاغ شیرین را می چشد تا اینکه خروس در شرف جدا شدن است. او خوشحال است که پايين ميرود و لطف شفاهي را برميگرداند، يک سيلي از يک خروس بزرگ سياه به صورت ميزند و از هيجان آن لبخند ميزند. زمزمه، او بسیار بزرگ است، اما اجازه نمی دهد که او را از بلعیدن هرچه بیشتر با دهان و گلوی زیبایش باز دارد. ماندینگو بدیهی است که عاشق این کار تف کردن است زیرا از او میخواهد که او را در بیدمشک بگذارد. وقتی پای درازش را دراز میکند و روغن دهانش روی خروس و بیدمشکش پخش میشود، او به آرامی او را لعنت میکند تا بتواند به آن عادت کند - لز پارتی اما این برای او کافی نیست زیرا بیدمشکش را سریع و محکم روی آن خروس بزرگ میپرد. . جیلیان نمی تواند باور کند که بتواند آن را داخل بیدمشک تنگش بگذارد و آن را درونش حس کند.