عزیزم بلوند دوستش را وادار داستانهای لزبین میکند که سرش بزند و سپس او را لعنت کند
.
عزیزم بلوند دوستش را وادار داستانهای لزبین میکند که سرش بزند و سپس او را لعنت کند
یک بلوند دوست سبزهاش را به یک بازی داستانهای لزبین دعوت میکند که در آن برنده هر کاری را که میخواهد با بازنده انجام میدهد و برنده میشود و از او میخواهد که سرش را بردارد و شروع به خوردن بیدمشکش کند و آن را جاری کند و سپس با دیلدو روی صورتش بنشیند.