توضیحات: گروهبان مته اولیویا از اینکه سرباز جاستین برای بازرسی دیر می رسد کاملاً بیمار است. تصمیم گرفتم کمی به او انگیزه بدهم تا شکل بگیرد. در حالی که جاستین زمین را میمالد، نمیتواند در برابر انگشتان بیدمشک تنگش مقاومت کند. اولیویا فکر می کند بهتر است از زبانش روی کلیتوریس استفاده کند. طولی نکشید سکس لز که نقاب خصوصی سرباز را پوشید و گوشت نظامی او را به بیدمشک زد.