توضیحات: اولیویا بیشتر روزهای خود را با بی حوصلگی و شاخ در خانه سپری می کند و رویای خشونت سخت بعدی خود را در سر می پروراند. بنابراین وقتی یک میخ کوچک داغ در همسایگی حرکت میکند، زمانی را تلف نمیکند تا او را اغوا کند. او می داند که راه رسیدن به قلب هر پسر و خروس این است که مطمئن شود او خوب سیر کوس لز شده است، بنابراین برای خوشامدگویی به او در محله کیکی درست می کند. اما این مرد آنقدر نادان به نظر می رسد که باید جنسیت را برای او توضیح دهد - با برف، روی سینه بزرگش.