توضیحات: ماموریت ایندیکا فلاور این است که از تجربیات دانشگاهی خود حداکثر استفاده را ببرد، و بخشی از آن شامل داشتن رابطه جنسی با دو مرد در آن واحد بدون اینکه آنها بدانند - یا اینطور فکر می کند - است. زاندر کورووس و ناپدری اش، استیو هولمز، حداقل یک رابطه منحصر به فرد دارند، و هر دو از این واقعیت که به اندیکا ضربه می زنند، کاملا آزرده می شوند. آنها همچنین خنده دار می دانند که او فکر می کند که با داستان های لزبین این کار کنار می آید. هنگامی که ایندیکا از پنجره می خزد و زاندر را با زبان بیدار می کند، استیو با یک تصویر فالیک یواشکی رابطه جنسی آنها را قطع می کند که ایندیکا در حالی که زاندر لعنت می کند به آن نگاه می کند. ایندیکا پس از ارائه بهانهای برای فرار، به سمت اتاق استیو میرود و شروع به فک کردن او میکند، اما بیآنکه او بداند، استیو با خوشحالی شواهد عکاسی از لعنتی آنها را با زاندر به اشتراک میگذارد. سپس Zander در زمان مناسب با استیو مسابقه میدهد تا چهرهای شگفتانگیز به ایندیکا بدهد - که در ابتدا او را شوکه کرد. به لطف حس شوخ طبعی زاندر و استیو، ایندیکا می دانست که باید همه چیز را آشکارا به اشتراک می گذاشت.