توضیحات: شارلوت از دیدن پدرش که به زودی همسرش سیلویا می شود در خانه به جای او در خانه ایستاد و چند کاغذ را تحویل داد، شگفت زده شد. وضعیت کمی ناخوشایند بود، زیرا سیلویا دیشب مست شد و شارلوت را با بوسیدن سریع و پیشبازی فریب داد. سیلویا برای رفتار دیشب خود عذرخواهی کرد، شارلوت احساس کرد لز پارتی که وقت آن است که وقت بگذارند و کاری را که از آنجایی که پدرش تمام روز بیرون از خانه نبود، شروع کرده بودند، به پایان برسانند. در حالی که آنها بیدمشک طعم شیرین یکدیگر را می بلعند و یکدیگر را به اوج می رسانند، سیلویا قول می دهد که وقتی همسر شارلوت شود، شارلوت همچنان راز کوچک سرگرم کننده او خواهد بود.