توضیحات: کلویی چری و دوست پسر کایل میسون چند روزی است که یکدیگر را ملاقات نکرده اند، اما متن های آنها روشن می کند که خشکسالی در حال پایان داستان داغ لز است. در حالی که کلویی با کایل صحبت می کند، نمی تواند خاطرات دوران با هم بودن آنها را حفظ کند. بدیهی است که کایل به همان اندازه مضطرب است که میپذیرد شام را کنار بگذارد و مستقیماً به سراغ دسر برود. وقتی بالاخره رسید، کلویی آماده بود و منتظر بود که پیراهنش را در بیاورند و با او راه بیفتند.