توضیحات: میشل جوان، درخشنده، برازنده، جوان کوچک، مو قرمز، فریبنده است. معشوق مسن تر و قدرتمندش که قادر به مقاومت در برابر کشش اشتیاق جسمانی اش نیست، که حواسش به گلدوزی های او پرت شده است، به سرعت لباس او را در می آورد و به طرز ماهرانه ای دیگ عسل کچل را لیس می زند تا امیال دود شده اش را برانگیزد. در حالی که شور و شوق او شعله ور شد، با حرص و طمع، از مکیدن خاردار لطیف او، با اشتیاق شدید اپیکوری، لذت می برد، در حالی که از لز حامله چهره استوار و لعنتی اش لذت می برد. سپس، او به طرز وحشیانه ای ابزار غول پیکر خود را در گودال شیرین و شیرین او شخم می زند، و او ناله می کند و فریاد می کشد، با ذوقی پرشور. سپس قطب شادی او به دختر گاوچرخ می رود، الاغ کوچکش که او را محکم می فشارد، و او در شادی فاحشه ناله می کند و گریه می کند. سپس، او را به مبل تکیه داد، در حالت سگی، وحشیانه آلت هیولایی خود را به جعبه آب میوه اش کوبید، و او با احساسات اولیه لجام گسیخته، غرق در شهوت ناله و زوزه کرد. سپس او را بر روی شکم دراز کشید، زیرا او وحشی بود، انبوهی از دکتر.