توضیحات: اینطور نیست که اشلی لین به دوست پسرش ویل پاوندر اعتماد ندارد. وقتی تلفنش زنگ می خورد اتفاقا گوشی او را پیدا می کند. هنگامی که او به تماس پاسخ می دهد، نمی تواند از کنجکاوی خود در حالی که تلفن او را مرور می کند، جلوگیری کند. تصور کنید اشلی با دیدن ویدیوهایی از خوابیدن ویل با دوستان قدیمی اش شگفت زده شد. اشلی نمی تواند چشمانش را باور کند، اما قبل از اینکه ویل او را بگیرد، موفق می شود شواهد نفوذ خود را پنهان کند. او سعی می‌کند ادامه دهد، اما نمی‌تواند از فکر کردن به چیزی که دیده است دست بکشد. هر چه بیشتر به آن فکر می کنم، اشلی داغ تر می شود. این یک یا دو روز طول می کشد، اما در نهایت او تلفن ویل را پیدا می کند تا بتواند دوباره ویدیوها را تماشا کند، این بار، اشلی را در حال مالیدن بیدمشکش در حال تماشای فیلم ها می گیرد. او ناراحت است، اما اشلی از اینکه هنوز این ویدیوها را دارد ناراحت است. در پایان، آنها به یک راه حل رسیدند: ویل مثل دوست دختر سابقش، اشلی را لعنت کند. لزبین عاشقانه او اشلی را به پشت می‌خواباند و خودش را بین ران‌هایش راحت می‌کند.